روز پنجشنبه 1398/8/9 ششمین جلسه از دوربیست و یکم ،کارگاههای آموزشی عمومی کنگره 60 نمایندگی شیخ بهایی با، استادی کمکراهنما محترم مسافر رضا نگهبانی مسافر هادی و دبیریهمسفر محمدجواد با دستور جلسه اول وادی دوم وتاثیر آن روی من و دستور جلسه دوم سومین سال رهاییکمک راهنما محترم مسافر علیرضا ساعت 17 آغاز به کار نمود.
به نام خالق عشق
سلامدوستان رضا هستم مسافر.
خداوندرا شاکرم فرصتی پیش آمد که در خدمت شما عزیزان باشم. از آقا مصطفی نگهبان جلسه وحسین آقا سپاسگزارم که مسئولیت جلسه را به من واگذار نمودند تا خدمت کنم.
پنجشنبههادو تا دستور جلسه داریم که دستور جلسه اول، دستور جلسه هفتگی است که وادی ششم و تأثیرآن روی من است و دستور جلسه دوم هم تولد سومین سال رهایی حسین آقا عزیز است.
عنوانوادی ششم این است که حکم عقل را در قالب فرمانده، کاملاً اجرا نماییم که اینواقعیتی انکارناپذیر است. ما در این وادی به دو مقوله برخورد میکنیم که از قسمتهایاساسی صور پنهان ما است که تشکیلشده است از عقل و نفس.
کنگره انسانرا به دو بخش تقسیم میکند یکی صور آشکار و دیگری صور پنهان. صور آشکار آن اجزاانسان است که قابل رؤیت است و حتی میتوانید لمس کنید مثل دست ، پا ، قلب و . .صور پنهان آن اجزایی از بدن انسان است که قابل رؤیت نیست و لمسش هم نمیتوانیم کنیمو یا نمیدانیم اصلاً کجا است ولی از شواهد آنها متوجه میشویم که هستند که ایناعضا صور پنهان تشکیل شدهاند از عقل، نفس ، حس و . .
ما عقلرا که در نظر بگیریم که قسمت اعظم این وادی ششم است یکی از اجزا اساسی و مهم همانصور پنهان است که دیده نمیشود و این عقل دارای فر ایزدی است یعنی قدرتش را ازقدرت الهی دریافت میکند و زمانی که شخص در صراط مستقیم قرار بگیرد این قوه تعقل کاملاًنیرومند، قوی و پررنگ عمل میکند و متأسفانه اگر در صراط مستقیم نباشیم قطعاً ایننتیجه عکس میشود.
حال میپرسیم کار عقل چیست!؟
عقل یک سنجش است، یک ارزیابی و یک ترازو است وبه ما میگوید که خواستههای ما آیا درست هستند یا غلط هستند. ما باید هر تعقلیانجام میدهیم با تعقل باشد. انسان به طور کلی دارای ۲ تا راهنما است یکی راهنمایبیرون و دیگری راهنمای درون. راهنمایان بیرون همان پیامبران و فرستادگان خداوندهستند و پیامبر درون ما عقل است.
عقل آیااشتباه هم میکند؟!
عقل هرگز اشتباه نمیکند. فقط مشکلی که پیش میآیداین است که اگر ما اطلاعاتی که به عقل داده باشیم صحیح نباشد قطعاً وقتی هم که عقلمیخواهد فرمان صادر کند آن فرمان احتمالاً صحیح نیست. یا اگر در نظر بگیریم، قبلاز اینکه عزیزان تشریف بیاورند کنگره و با علم و آگاهی کنگره آشنا بشوند ما درمورد درمان ، اعتیاد و جسم، آن چنان اطلاعات درست و دقیق نداشتیم در نتیجه عقل حکمصادر میکرد که اگر ۳ روز مصرف نکنیم دیگر کار تمام است و ترک کردهایم
عزیزانیکه وارد سفر دوم شدهاند دیگر کاملاً با همه وجود حس میکنند که بدین صورت نیست و تقریباًدر این مورد درمان، عزیزانی که سفر خوبی داشتهاند به یک نقطهای رسیدهاند کههمگی متوجه میشوند.
دستور جلسه دوم ؛ سومین سال رهایی مسافر حسین :
حسین آقا با توجه به خدمتهایصادقانه میکرد اکثراً با ایشان آشنایی دارید مگر عزیزانی که جدید تشریف آوردهاند.حسین آقا ثمرهاش از ۱۸ اسفند ۹۳ شروع شد البته یک چند وقت قبل تشریف آوردند با یکحال و روز سخت.
عزیزانی که یادشان هست، در شعبه قبلی مرزبانی درطبقه دوم بود و حسین آقا از افرادی بود که توسط خود من مشاوره شد ولی بنده هر چهپرسیدم هیچ جوابی نمیداد و من هیچ چیزی نفهمیدم ، نه فهمیدم مصرف کننده هست نهفهمیدم مصرف کننده نیست و نه هیچی.
بعد علی آقا را دیدم و از ایشان خواهش کردم که ایشانهم مشاوره کنند و ببینید میتوانند یکچیزیاز زیر زبان ایشان بکشند و خوب ایشان هم صحبت کردند و گفتند که هیچ چیز نمیگوید.
خوشبختانه آن خواسته قلبی را داشت ولی حال و روزبدی داشت که ما هم قبلاً به این صورت بودیم. خوب مرتب و منظم آمد و بعد از مدتهاآن یخ آب شد و ما هر چه اسم مواد میگفتیم، میگفت بله.
به نام خدایی که عاشقی اش دل میخواهد نه دلیل
روز پنجشنبه 21/4/97 جلسه چهاردهم از دور شانزدهمکارگاههای آموزشی عمومی کنگره 60 نمایندگی شیخ بهایی
با نگهبانی مسافر حسین ،استادی مسافر رضا ودبیری مسافر اصغر
با دستور جلسه اول: حرمت کنگره 60 ، چرا رابطه کاری و مالی در کنگره ممنوع است؟
و دستور جلسه دوم:جشن پنجمین سال رهایی مسافر مهدی
رأس ساعت 17 آغاز به کار نمود.
همه حرمت کنگره را میدانیم و هر روز دو بار حرمتخوانده میشود که در آن مطالب بسیار ریزی وجود دارد که ما باید به تک تک آنها عملکنیم تا بتوانیم تغییر پیدا کنیم و سپس تبدیل شویم و پس از آن از دنیای تاریکاعتیاد ترخیص شویم.
خداوند را شاکرم که این توفیق دوباره نصیب بندهشد که در خدمت شما باشم. از آقای نگهبان و آقا مهدی که به من اجازه دادند که دراین جایگاه خدمت کنم تشکر میکنم.
قبل از این که بنده در مورد دستور جلساتصحبت کنم، لازم میدانم که از آقا جلال ایجنت گذشته که واقعاً زحمت کشیدند تشکر وقدردانی کنم و به ایشان خدا قوت بگویم و به آقا مهدی ایجنت جدید خدا قوت میگویم وآرزو دارم که به نحو شایسته از پس این مسئولیت برآیند و مسئولیت ما هم این است کهبه عنوان یک فرد ایرادگیر و عیبجو نباشیم و سعی کنیم برای مشکلات راه حل ارائهکنیم.
همه حرمت کنگره را میدانیم و هر روز دو بار حرمتخوانده میشود که در آن مطالب بسیار ریزی وجود دارد که ما باید به تک تک آنها عملکنیم تا بتوانیم تغییر پیدا کنیم و سپس تبدیل شویم و پس از آن از دنیای تاریکاعتیاد ترخیص شویم.
حرمت کنگره ۶۰ میگوید: کنگره مکان مقدسو امنی میباشد که هر شخص با ورود به آن باید حرمت آن را حفظ کند. این جمله بسیارتأکیدی میباشد و یکی از وظایف ماست که اینها را حفظ کنیم.
حالا چرا مقدس میباشد. مقدس اصولاً به جاهاییگفته میشود که کار ضد ارزشی در آن نباشد. ما نباید در اینجا دروغ بگوییم، تهمتبزنیم یا پشت سر دیگری حرف بزنیم و اینها مطالبی است که روی آن تحقیق و بررسی شدهو هر روز به دلیل اهمیتش دو بار خوانده میشود.
این مکان واقعاً مکان مقدسی میباشد و واقعاً هممقدس است و همه این تجربه را کردهاند و بنده هم این تجربه را از روی ناآگاهیداشتم که طی مدتی بعد از این که از جلسه میرفتم دارو مصرف نمیکردم به دلیل انرژیزیاد جلسه ولی راهنمایم گفتند این کار اشتباه است و عوارض دارد و این به همین دلیلاست که این مکان مقدس و امن جایی است که ما میآییم برای آموزش دیدن و بهتر شدن تااز دام اعتیاد رهایی پیدا کنیم.
وقتی که جایی مقدس است قطعاً یک حرمتی دارد و ما مسئولهستیم و بر ما واجب است که این حرمت ها را رعایت کنیم به طور مثال دیدیم یکی ازدوستان به کنگره آمده و در تازه واردین بود و ما حق نداریم این موضوع را در جاییعنوان کنیم.
انشاالله سعی کنیم تک تک مطالبی که در حرمت و آموزشهااست یاد بگیریم و در مورد آنها مشارکت کنیم و از همه مهمتر به آنان عمل کنیم.
دیروز آقای مهندس نکاتی را طبق تحقیقات آقای امینفرمودند که کمک راهنمایان تکلیف شان برای تازه واردین در ۵ هفته اول این ۵ سی دیباشد: ندانی را بدان ، منیت ، اهمیت خواب شب ، کابوس و قیاس.
دستور جلسه دوم ؛ پنجمین سال رهاییمسافر مهدی:
از ایشان تشکر میکنم که به بنده این اجازه رادادند که به عنوان استاد جلسه خدمت کنم.
مسئله کمک راهنمایی یکی از والاترین و با ارزش ترین خدمتهااست که در یک سری جلسات که در تهران بود خود دیده بانان میگفتند که تمام خدمتهابا ارزش هستند و حال انسان را خوب میکنند ولی کمک راهنمایی یک چیز دیگر است. بههمه عزیزان توصیه میکنم که اولین هدفی که پس از رهایی خواستار آن باشند رسیدن بهکمک راهنمایی باشد. البته این هم مستم مطالعه و شرکت کردن در امتحانات شعبه میباشدزیرا امتحان کمک راهنمایی هم ساده و هم سخت است و در این راستا اگر افراد سعی کنندپس از ۴-۵ ماه که به کنگره آمدند و از آن جهالت بیرون آمدند و کمی مطالعه داشتهباشند قطعاً به راحتی میتوانند در این امتحان قبول شوند.
در مورد آقا مهدی هم اگر بخواهم بگویم ایشان فردیهستند بسیار مرتب، منظم و به روز هستند چه در مورد کنگره و چه در مورد دنیایبیرون و خوش به حال رهجوهای ایشان که میتوانند از مطالب زیادی بهره مند شوند وبتوانند هدف گذاری برای خدمتها داشته باشند.زهی عشق زهی عشق که ما راست خدایا
چه نغزست و چه خوبست و چه زیباست خدایا
چه گرمیم چه گرمیم از این عشق چو خورشید
چه پنهان و چه پنهان و چه پیداست خدایا
زهی ماه زهی ماه زهی باده همراه
که جان را و جهان را بیاراست خدایا
به نامخالق یکتا
در باب دستور جلسه هفتگی ( غذای ما دوایما ، دوای ما غذای ما )
به قلم مسافر رضا
عامل مریضی ما غذای ماست و عامل بهبودی ما نیز غذای ماست و این بسیارحائز اهمیت است
مطلبی که فوق العاده مهم است و گذشتگان به آناعتقاد داشتند و شعار آنها در این چند کلمه بود: غذای ما دوای ماست و دوای ماغذای ماست. یعنی عامل مریضی ما غذای ماست و عامل بهبودی ما نیز غذای ماست و اینبسیار حائز اهمیت است.
در واقع ما باید با غذاهای مناسبی که میخوریممواد مورد نیاز، ویتامینها و املاح مختلف را جذب بدنمان میکنیم هر چند که دربعضی بیماریها ناگزیریم که از دارو استفاده کنیم و مهم این است که ما در مصرفدارو افراط نکنیم.
بیماریهای ما اصولاً شامل سه قسمتاست:
1- بیماریهایی کهبر اثر یک حادثه و یا از طریق سرایت به وجود میآید. مانند شکسته شدن دست یا پا.
2- بیماریهایی کهبر اثر کمبود مواد غذایی به وجود میآیند. مانند بیماریهای کمخونی
3- بیماریهایی کهدر اثر کمبود موادی است که خود بدن آن مواد را میسازد. مانند انکفالین که مربوطبه سیستم ضد درد است.
البته حدود 98% از بیماریها مربوط به قسمت 2 و 3میباشد و دو درصد از بیماریها نیز مربوط به همان حادثه یا سانحه است.
رهجوهایی که در کنگره سفر اولهستند چه بخواهند و چه نخواهند بر روی پروژه بکش و بکش هستند. چرا که در مصرف اوتیابتدا با سرنگ آن را به اندازه کاملاً مشخص میکشند و بعد مصرف میکنند.
مثلاً گفته شده است پرتقال دارای ویتامین سی استحال ما نمیتوانیم طبق این حرف دو کیلو پرتقال را بهصورت یکجا بخوریم این کار بیفایدهاست زیرا فقط از این دو کیلو پرتقال فقط یک عدد پرتقال جذب میشود.
ما باید به گونهای در زندگی خودمان و اعضاء خانوادهمان برنامه ریزی کنیم که غذای ما دوای ما باشد و دوای ما نیز غذای ما باشد. یعنیاز طریق مواد غذایی و خوراکیها بتوانیم آنها کنترل کنیم.
حال میرسیم به عواملی که در سلامتیما نقش مهمی دارند.
آب نقش بسیار مهمی در سلامتی ما دارد و بهتر است صبحها بعد از بیدار شدن به اندازه دو کف دست آبی که سرد نباشد بنوشیم . هوا و موادغذایی نقش مهمی در سلامتی ما دارند.
مواد غذایی شامل سه قسمت است:
1- میوه جات و سبزیها کهباید در فصل خودشان استفاده گردد.
2- غلات و حبوبات
3- گوشت
گوشت هم به سه قسمت تقسیم میشود:
1- گوشت سفید
2- گوشت قرمز
3- گوشت ماهیها
با احترام کمک راهنما؛ مسافر رضا
تایپ: مسافر امیر
به نام قدرت مطلق
پنجشنبه 4 آبان ماه جلسه دهم از دوره سی و سومکارگاه های آموزشی عمومی مسافران و همسفران کنگره 60؛ نمایندگی سلمان فارسی
به استادی کمک راهنما مسافررضا؛ نگهبانی کمک راهنما مسافر محسن و دبیری کمک راهنما مسافررضا
با دستور جلسه: "وادی دوم" و جشن تولد سومین سال رهایی کمک راهنما مسافرجواد؛ رأس ساعت 17 آغاز به کار نمود.
خلاصهسخنان استاد:
خداوندرا شکر میکنم به جهت اینکه توانستم در خدمت شما عزیزان باشم و خدمت کنم. اگردقت کنیم میبینیم هیچ مخلوقی نیست که بیهوده باشد و به دردی نخورد شاید ما از رویندانستن موجوداتی را بیهوده میپنداشتیم و فکر میکردیم ضرر هم دارند درصورتیکههر موجودی برای انجام مسئولیتی است که با غریزه این مسئولیت را انجام میدهد
خداوندهمه موجودات مانند شیر، کفتار، حتی میکروبها و باکتریها را باهدفی حلق کرده استو سودشان بیشتر از ضررشان است. ما برای تغذیه و آنزیمهای که در بدنمان تولیدمیشود احتیاج به مواد غذایی داریم ولی بعضیاوقات در اثر ناآگاهی موادی را به بدنمیدهیم که هضم این غذاها برای بدن دشوار است مانند هلیو باکتر می است که درروده تولید میشود و باید همیشه میزانش بالانس باشد و کموزیاد شدنش برای بدن مضر است.
اگردقت کنیم این وادی به یک سفر اولی کمک میکند چون شخص میگوید چندین سال مصرف موادداشتهام و دیگر بدرد نمیخورم و دیگر قادر به تغییر نیستم ولی این وادی به شخصامیدواری میدهد و به شخص امید میدهد که اینطور نیست چون هیچ مخلوقی پا به اینحیات نمیگذارد چون خداوند به ما اختیار داده است و ما میتوانیم از پایینتریننقطه به بالاترین نقطه برسیم خداوند در وجود تکتک ما توانایی قرار داده است که تادر صراط مستقیم قرار نگیریم به این تواناییها پی نخواهیم برد.
تکتکانسانها هم مسئولیتی دارند که هیچکس بهجز خود شخص نمیتواند آن را انجام دهد وهرکس مسئول کار خودش است. جناب مهندس همیشه میگویند که وعده خداوند دروغ نیستو باید با اعمال ارزشی مسئولیت خودمان را انجام دهیم.
خلاصهسخنان استاد درباره مسافر جواد:
آقای جواد سفربسیار خوبی داشتند، آقا جواد یکی از بهترینها بود و خود من همیشه لذت میبردم ازاینکه ایشان به این خوبی سفر میکنند. ایشان در تاریخ 92/10/10 وارد کنگره شدند92/10/15 شروع به مصرف دارو کردند و 93/7/30 گل رهایی را دریافت کردند.
یکروز ایشان به من تماس گرفتند و گفتند عکس شمارا در سایت کنگره دیدهام و میخواهموارد کنگره بشوم همان روز تشریف آورند و از همان روز تا الآن یک جلسه هم از کنگرهدور نمانده و همیشه برای دیگران الگوی خوبی بود و الآن هم مزد زحماتش را دریافتکرد و عمل کنگره را عملی کرد و شال کمک راهنمایی را دریافت کرد. تبریک میگویمبه آقای مهندس و خانم آنی، ایجنت، مرزبانی، رهجو های عزیزشان، به خانواده محترمشانو خود آقا جواد و امیدوار هستم به جایگاههای بالاتر صعود کنند.
اعلامسفر مسافر جواد:
آنتیایکس مصرفی تریاک، شیره و متادون مدت سفر 10 ماه روش درمان DST دارویدرمان OT نام راهنما آقای رضا رشته ورزشیوالیبال رهایی 3 سال.
آرزویمسافر جواد:
بهامید جهانیشدن کنگره 60
خلاصهسخنان مسافر جواد:
در سن19 سالگی توسط یکی از دوستان با مواد مخدر آشنا شدم و بهصورت تفریحی به صورتی کههرچند ماهی یکمرتبه مواد مصرف میکردیم. قبلاً از مواد و مصرفکننده متنفر بودمبه دلیل اینکه در دوران کودکی قرار بود با پدرم به مسافرت برویم ولی من علاقهایبه رفتن نداشتم و مدام گریه میکردم تا اینکه ساعت 4 صبح به مقصد رسیدیم با پدرمتا سر کوچه مادربزرگم رفتیم (تهران خیابان مولوی) پدرم به من گفت برو خانه مادربزرگ،میترسیدم ولی با کتک رفتم به سمت خانه مادربزرگ، میدویدم و به پشت سرم نگاه میکردمتا اینکه متوجه شدم پدر نیست تا وقتی پدرم را میدیدم ترسم کم بود ولی وقتی رفت تاخانه چندین مرتبه به زمین خوردم و باز بلند میشدم و میدویدم تا اینکه به خانهرسیدم چنان به در میکوبیدم که تمام همسایهها از خواب بیدار شدند، بهمحض اینکهدرباز شد خودم را در آغوش کسی که در را باز کرد انداختم و از ترس گریه میکردم.
مادربزرگمآمد و گفت: چطور آمدی ؟ با چه کسی آمدی ؟ گفتم با پدرم وقتی این را شنید باخشم گفتآدم بیمسئولیت میمرد پنج دقیقه دیرتر برای مصرف کردن برود. آن موقع متوجه اینحرفی که مادربزرگم زد نبودم تا اینکه دو سال بعد در سن 25 سالگی پدرم در اثر آوردوز به رحمت خدا رفت وقتی برای پدر مرد میگفتند در اثر ناراحتی قلبی فوتشده استتا اینکه بزرگتر شدم فهمیدم در اثر مصرف هروئین آور دوز کرده است، از آن موقع کهفهمیدم پدرم جگرگوشهاش را ساعت 4 صبح در کوچه رها کرد و رفت از مواد و مصرفکنندهمتنفر شدم و تا سن سیوچندسالگی بر سر مزار پدرم نرفتم. تا زمانی که برای اولینبار طعم خماری را چشیدم.
دوستیکه باهم هم مصرفی بودیم به آلمان رفت به همین دلیل 12 سال همان تفریحی را هم انجامندادم. چون از مواد متنفر بودم اما هسته این کار در درون داشت جوانه میزد بدوناینکه متوجه بشوم در سن 32 سالگی شروع به مصرف مواد کردم و اولین خماری را کهچشیدم درد پدرم را فهمیدم، فهمیدم اگر من هم بودم همین کار را انجام میدادم و اگرهرکس دیگری هم بود این کار را انجام میداد چهبسا که خیلی از ما این کار را انجامدادهایم.
مدتیکه مواد مصرف میکردم به دلیل اینکه مانند پدرم یک موقع آور دوز نکنم مصرفم در حدشیره و تریاک بود و پا فراتر از این دو ماده نگذاشتم به همین دلیل همیشه در طولسال چند مرتبه ترک میکردم ولی باز به همان نقطه بازمیگشتم. تا اینکه خبر مرگدوستم که به آلمان رفته بود را به من دادند برای عرض تسلیت و به خانه این دوستم درایران رفتم وقتی وارد مجلس شدم برادر دوستم و چند تن از دوستان قدیم که اطلاعداشتم مصرفکننده هستند را دیدم ولی چهرههایشان تغییر کرده بود یکی از دوستانم بهمن گفت فردا با من تماس بگیر، برای مراسم سوم دوستم وارد مسجد شدم که دیدم چندنفریبا پیراهن سفید از طرف کنگره نشستهاند و یکی از این عزیزان به نمایندگی از بقیهاز طرف کنگره 60 تسلیت گفت و آنجا با اسم کنگره آشنا شدم از طریق سایت با نمایندگیسلمان آشنا شدم و عکسهای دوستانم را دیدم یکی از این عزیزان برادر دوست مرحوممبود،
بهکنگره آمدم سفرم را شروع کردم و خیلی خوب سفر کردم اوایل قبول نداشتم ولی بعد ازمدتی به باور رسیدم وقتی به باور رسیدم درست انجام دادم.
بعداز سفر خدمت کردم و من به این موضوع اعتقاددارم که دوستم با رفتنش کنگره را به مننشان داد وقتی امتحان کمک راهنمایی دادم قبل از قبولیام برادر دوست مرحومم را درپارک دیدم که با رهجو هایش صحبت میکرد یکی میگفت شربتم ریخته و دیگری از مشقتهایکه در کمپ دیده بود میگفت، در درون خودم گفتم چه میکشی از دست این رهجو هایت تااینکه در امتحان کمک راهنمایی قبول شدم و با دستور آقای تراب خانی با یکی دیگر ازدوستان برای تشکیل لژیون به نمایندگی سلمان آمدیم و به من گفتند بجای برادر دوستمآقای مهران به لژیون بروم و به دوست دیگرم گفتند شما لژیون جدید تأسیس کن و آنجابود که من بهیقین رسیدم که دوستم با رفتنش کنگره را به من نشان داده است.
ازآقای مهندس و خانواده عزیزشان، از آقا رضا راهنمایی عزیزم که صادقانه خدمت میکننداز کمک راهنما علی جمالی و علی کاظمی، از آقا جلال، از ایجنت قبل و ایجنت فعلی، ازقسمت OT نشریات از همسفرم که همیشه کنار منهستند از راهنمای همسفرم و کلیه اعضای کنگره تشکر و قدردانی میکنم.
نگارش:مسافر مجید فروغی
ویرایش: مسافر فرزاد
عکس: مسافر محمد
نمایندگی سلمان فارسی اصفهان
درباره این سایت