روز پنجشنبه 1398/8/9 ششمین جلسه از دوربیست و یکم ،کارگاههای آموزشی عمومی کنگره 60 نمایندگی شیخ بهایی با، استادی کمکراهنما محترم مسافر رضا نگهبانی مسافر هادی و دبیریهمسفر محمدجواد با دستور جلسه اول وادی دوم وتاثیر آن روی من و دستور جلسه دوم سومین سال رهاییکمک راهنما محترم مسافر علیرضا ساعت 17 آغاز به کار نمود.
خداوند به ما اختیار داده است و همانطور که ما با اختیار این مسیر اعتیاد را انتخاب کردیم و با پا و پول خودمان این مسیر را ادامه دادیم و خودمان را به این جایگاه رساندیم، قطعا خودمان هم قادریم که از اختیار استفاده کنیم و مسیر را تغییر بدهیم و راهی را برویم که در نهایت به موفقیت و رهایی برسیم.
سلام دوستان رضا هستم مسافر. خداوند را شاکرم که فرصتی پیش آمد که مجدداً در خدمت شما عزیزان باشم. از نگهبان جلسه و آقا علیرضا سپاسگزارم که به من فرصت دادند که خدمت بکنم. ما پنجشنبهها دو تا دستور جلسه داریم؛ دستور جلسه اول، وادی دوم و تاثیر آن روی من است و دستور جلسه دوم تولد ۳ سال رهایی علیرضا عزیز است.
وادی دوم به ما میگوید: "هیچ مخلوقی جهت بیهودگی، قدم به حیات نمیدهد. هیچ کدام از ما به هیچ نیستیم، حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم." این دستور جلسه برای عزیزان تازهوارد کمی تفهیماش سخت است؛ همانطور که برای خود من هم سخت بود وقتی برای اولین بار میخواندم. یک فرد مصرفکننده برای درمان اعتیادش سفرش را شروع میکند و سپس به وادی اول برخورد میکند و به آن عمل میکند؛ که عمل آن هم تفکر است و میبیند که چه کارهای اشتباهی را انجام داده است و یا چه موقعیتها و فرصتهای بزرگی را از دست داده است. و همینطور در ادامه باز هم تفکر میکند که الان برای درمان اعتیادم چه مسیر طولانی و سختی را در پیش داریم که باید آن را بروم و چگونه میتوانم جبران مافات کنم.
واقعا وقتی که این تفکرات به ذهن میآید، یک هجمهای به او وارد میشود که ممکن است باعث ضعف و ناتوانی و حتی ناامیدی بشود. ناامیدی بدترین حس منفی میباشد که واقعا انسان را ساقط کند. و در پی این ناامیدی، مشکلاتی مثل حالت پوچی و بیهودگی آرام آرام شروع میکند در ذهن انسان آمدن. در این موقع است که به خودش و به خداوند شِکوه و گلایه دارد که چرا این اتفاقات افتاد. اصول حرکت کردن در جهت ضدارزشها پیروی کردن از مسائل منفی و مخرب و دور شدن از صراط مستقیم یک حس منفی و خیلی بدی را برای انسان بوجود میآورد؛ که نهایت آن ناامیدی است که بدترین حس منفی است. این واقعا یک قانون است که وقتی که از ارزشها دور شویم و بع طرف ضدارزشها برویم، قطعاً این حسهای منفی سراغ ما خواهند آمد.
وادی دوم دقیقا در این موقع است که به کمک ما میآید؛ و به ما میگوید که این تفکرات خطرناک و مهلک واقعاً اینگونه نیست و خداوند آنقدر ما را قوی و با عظمت و با قدرت آفریده که ما قادر هستیم تمام این مشکلاتی که خودمان به وجود آوردهایم را قطعاً خودمان هم میتوانیم آنها را حل کنیم. وادی دوم ما را تجهیز و آماده میکنند برای شروع سفر. هر کدام از ما نقش و عملکرد بسیار حساس و مثبتی داریم؛ و نقشی که به ما واگذار شده است، هیچ چیزی و احدی نمیتواند آن را جبران کند و اینجاست که ما به اهمیت خودمان پی میبریم. خیلی مهم است که بفهمیم ما مسئولیتی داریم که دیگری نمیتواند آن را انجام بدهد. و اینگونه نیست که ما بگوئیم که من دیگر نمیتوانم کاری بکنم، من اعتیاد دارم و دیگر همه هستیام را از دست دادهام.
خداوند به ما اختیار داده است و همانطور که ما با اختیار این مسیر اعتیاد را انتخاب کردیم و با پا و پول خودمان این مسیر را ادامه دادیم و خودمان را به این جایگاه رساندیم، قطعه خودمان هم قادریم که از اختیار استفاده کنیم و مسیر را تغییر بدهیم و راهی را برویم که در نهایت به موفقیت برسیم. آقای مهندس میفرمایند: "ما اگر فقط وادی اول را مطالعه کنیم، بفهمیم و عمل کنیم، همه مشکلات ما حل خواهد شد." و این یک واقعیت است. ولی هر کدام از وادیها هم جایگاه خاص خودشان را دارند. حس ناامیدی که یکی از بدترین حسها است، وادی دوم آن را کمرنگ میکند و به ما امید میدهد که تو هم میتوانی به نتیجه مثبت برسی مثل همه.
دستور جلسه دوم؛ سومین سالروز رهایی کمک راهنما محترم مسافر علیرضا
دستور جلسه دوم، تولد ۳ سال رهایی آقای علیرضا است. من واقعا از صمیم قلبم این تولد را به خودشان، همسفرانشان و جناب آقای مهندس و همه شما عزیزان تبریک میگویم. آقای علیرضا با تخریبهای بسیار زیادی از جمله تریاک، شیره و قرصهای اعصاب و روان وارد لژیون شدند. و در مورد اعصاب و روان مشکلات بسیار زیادی داشتند؛ اضطراب، استرس، افسردگی و. . ولی خواسته عمیقی داشتند. به موقع به جلسات میآمدند و بسیار کمک حال راهنما بودند. آقا علیرضا در طول سفر سوال پرسیدند چه کار کنم که یک اتفاقی بیفتد و من جواب دادم که هدف شما فقط درمان اعتیاد نباشد و چند هدف دیگر را در دورتر نگاه کن؛ مثل ماندن در کنگره بعد از درمان، خدمت کردن، رسیدن به جایگاه کمک راهنمایی و خدمتهای بالاتر و بالاتر. و خدا را شکر که ایشان به جواب سوالش رسید و به درجه کمک راهنمایی و من خیلی از این بابت خوشحال هستم. و بعضی از رهجوهای من مثل آقا علیرضا واقعا شگفت انگیز بودند و بلافاصله بعد از رهایی و درمان در اولین امتحان کمک راهنمایی قبول شدند. و این به همان دلیل بود که سفر خوبی داشتند و پایه گذاری این امتحان را در همان سفر اول گذاشت. انشاالله که همه عزیزان سفر اولی موفق باشند. خیلی ممنون.
پس از سخنان استاد، مشارکت مسافران و همسفران و قرائت آوای کنگره 60 سومین سالروز رهایی کمک راهنما محترم مسافر علیرضا را با شور و شوق فراوان جشن گرفتیم:
آرزو کمک راهنما محترم مسافر علیرضا:
من آرزو میکنم که کنگره جهانی شود و ما هم بتوانیم خدمتی بکنیم و جهانیان را از دام اعتیاد بیرون آوریم.
سخنان کمک راهنما محترم مسافر علیرضا:
بسم الله الرحمن الرحیم. من خیلی تشکر میکنم از دوستان که در این جشن شرکت کردند؛ خصوصا کمک راهنمایان محترم. خدا را خیلی شاکر و سپاسگزارم که از آن ظلمات به سمت نور و روشنایی حرکت کردم، همانطور که در کلام الله میگوید. اگر بخواهم کمی از خودم بگویم، من تفریحی مواد مصرف میکردم و چون ورزش هم میکردم به خودم میگفتم که من نه مصرف کننده میشوم و نه معتاد و هر روز حالم بدتر میشد. اوایل به صورت ماهیانه و بعد هفتهای و بعد از آن هر روزی شد. بعد از مدتی که گذشت هر روزی شد و بعد به دکتر مراجعه کردم و خیلی هم اخلاقم بد بود. و این را میگویم چون باید از همسفرم تشکر کنم؛ چون همسفرم را به خاطر اخلاقم خیلی اذیت کردم. چون پا گذاشتن به ضدارزشها روحیه انسان را پرخاشگر میکند و من هم چه در کار و اداره و چه در خانه همینطور بودم و روز به روز حالم بدتر میشد. در اینجا میخواهم از تخریب قرص بگویم چون که قرص تخریب خیلی خیلی بالایی دارد و من با مراجعه به دکتر برای اعتیادم، دکتر گفت شما اضطراب و افسردگی داری و باید یکسری قرص مصرف کنی. و خوب آن موقع آشنایی نداشتم و من قرصها را مصرف میکردم و حدود ۱۵ سال من مصرف قرص داشتم. هر موقع هم که مراجعه میکردم به دکتر به او میگفتم کی قضیه قرصها تمام میشود و دکتر میگفت که حالت خوب است و من هم میگفتم نه و دکتر میگفت باید مصرف کنی و یا اینکه دوز قرصها را عوض میکرد و میگفت باید به مشاوره مراجعه کنی که من هرگز نرفتم. میخواهم راجع به قرص بگویم که آقای مهندس میگویند که شما هیچوقت نتوانستید بیماری را تشخیص بدهید یا درمان را؛ و اینجا میگویم ما خیلی به پزشک ها احترام میگذاریم و قصد توهین نداریم و این پزشکی که من میرفتم جزو ۵ پزشک معروف اصفهان بود و من کلا با او دوست شده بودم و من هر وقت مراجعه میکردم پیش او که این قرصها کی تمام میشود، میگفتند که شما حالت خوب نشده و یک قرص جدید ـموه و آن قرص جدید را برای من تجویز میکردند و حدود روزی ۶ الی ۷ عدد قرص مصرف میکردم مثل کلرازپام و دیپاکینگ؛ که اینها عوارض و تخریب بسیار بالایی داشت و بعد دکتر گفت شما برو اعتیاد رو بزار کنار، قرصها پیشکش. همان روز کلینیک به من معرفی کرد و یک مدتی متادون درمانی انجام دادم و هیچ نتیجهای نگرفتم تا این که به کنگره آمدم و یکی از همکاران معرفی کردم و در اینجا راهش باز شد. برای سفرم روز اول که آمدم آقای فنایی که یکی از پیشکسوتهای کنگره بودند ایشان راهنمای تازه واردین بودند و انشالله هرجا که هستند سلامت باشند.
جلسه اول تازه واردین که با آقای فنایی داشتم در ساختمان اجارهای روبروی بیمارستان چمران اصلا صحبتهایی که آقای فنایی کرد من اعتیادم یادم رفت و تخریبهایی که داشتم یادم رفت. سخنانی که در هیچ جایی هیچ دانشگاهی و نه در هیچ مجلسی بود و همین مرا به کنگره جذب کرد. و چیزی که بیشتر من را مجذوب خودش کرد در کنگره همین نوشتارها و سیدیهای آقای مهندس بود و من روز به روز تشنه همینها بودم و اصلا درمانم برای خودم یک چیز پیش پا افتادهای بود و این مطالب برای من جذاب بود و خیلی ها این مطالب و نشنیدند و آگاهی ندارند. این نوشتارها وسیدیها در هیچ دانشگاهی نیست و در هیچ جایی پیدا نمیشود. من خودم کلاسهای متعدد رفتم مثل معارف اسلامی، فلسفه، معرفت شناسی و در هیچ جا این نوشتارها را ندیدم و این واعظ و سخنرانی به این زیبایی صحبت نمیکند. شاید خیلیها از این صحبت ها بکنند ولی کاربرد ندارد این چیزها که آقای مهندس برای ما میگویند خودشان کاربردی کردهاند. آقای امین رشته تحصیلیشان فیزیک است و آقای مهندس فنی است. چطور میتواند اینگونه صحبت کند خوب آقای مهندس سالها مطالعه کرده و در سیدیها گوش دادید که تمام کتابهای علما کتابهای تفاسیر رو مطالعه کرده و این راه را پیش پای ما گذاشته و واقعا یک جمله ای هست که خداوند خودش را از طریق انسانها به ما نشان میدهد یعنی تجلی نور خداوند در انسانهاست. و این در انسانهایی که تزکیه و پالایش کردند و آقای مهندس از آن سری افراد است که بسیار وارسته، فرهیخته، عارف و من در کنگره این مطالب خیلی مرا جذب کرد.
آقای شوشتری میدانند و من خیلی ایشان را اذیت کردم و روزهای اول بسیار سیدی مینوشتم و گوش میدادم؛ چون آقای مهندس راجع به اعتیاد زیاد نمیگویند. علم زندگی کردن را به ما یاد میدهند و علم زندگی کردن را هیچ جایی یاد نمیدهند هیچ جا هیچ خبری نیست و هر خبری هست در کنگره است. این را بگویم که در خود امری که اروپا هنوز اعتیاد را نشناختهاند و اعتیاد برای کنگره یک چیز پیش پا افتاده است اینجا جمعیت احیا انسانی است و خیلی علما در جامعه میگفتند که دروغ نگویید رشوه نخورید و. . کی گوش میداد چرا چون خودشان عمل نمیکردند و آقای مهندس چون خودشان و خانوادهشان عمل کردند، موفق شدند و یک شعری هست که میگوید هر چه از دل بر آید لاجرم بر دل نشیند. همین است که اول اعتیاد بعد سیگار و بعد دیسپ و الان هم دارند راجع به اضافه وزن صحبت میکنند هیچ جا این مسئله اضافه وزن را کار نکردند و میگویند خیلی چیزها را مصرف نکن که خود دکترها هم نمیدانند. من این را میخواستم بگویم که فکر نکنید که علم زندگی کردن به سواد است. آقای مهندس آن قدر مطالبش دلنشین و زیباست که کسی که دو کلاس سواد دارد با کسی که لیسانس دارد و کسی که دکتر است این مطالب را میفهمد. آن قدر آقای مهندس مطالب را ساده میگوید خیلیها علم و سواد دارند ولی مطالب را نمیتوانند بگویند و این خودش یک هنر است و این جهانبینی که آقای امین کار میکند بسیار زیباست. ما خیلی کتابهای جهانبینی داریم مثل جهانبینی توحیدی و جهانبینی دیالکتیک از فلان دانشمند و هیچ چیز نمیفهمیم ولی جهانبینی آقای امین با این که رشته تحصیلیشان فیزیک است واقعا کار کردند و این همان تجلی نور خداوند در انسان است که این خانواده را سر راه ما بگذارد و واقعا ما را از تاریکی ها نجات دهد.
من همیشه خدا را شکر میکنم و سپاسگزارم که معتاد شدم چون این مطالب را دارم میفهمم و این مطالب سلسلهوار هست آقای مهندس در یکی از سیدیها میگوید من تا صد سال دیگر هم مطلب دارم که بگویم که اصلا نمیرسیم که بنویسیم و گوش بدهیم. ببینید که آقای مهندس چقدر جلو هستند و هیج جا هیچ خبری نیست و هر خبری هست در کنگره است و واقعا من کجا من میتوانستم بروم و درمان شوم کجا میتوانستم بروم و قرص مصرف نکنم. پیش کدام دکتر من در فامیل خودمان چندین دکتر داریم آنها هم خودشان قرص مصرف میکنند. هنگام ورود به اتاق عمل فلوکستین مصرف میکنند رئیس شورای شهر اصفهان که در بعضی از راهپیماییهای کنگره شرکت کردند میگفتند من مسافر نیستم ولی مطالب کنگره را ما واقعا احتیاج داریم دلم میخواست میتوانستم بیایم و این مطالب را یاد میگرفتم و چقدر این آموزشهای شما خوب است؛ چون که میدید در همایشهای ما با نظم همه کنگرهای ها میرفتند و هیچ مشکلی پیدا نمیشد و سازمانهای دیگر هم میدیدند که چقدر مشکل سازند. من خودم چون شغلم اداری بود میگویم که ادارههای ما واقعا مصرف کننده نیست حتی سیگار هم مصرف نمیکند. ولی اصلا حالش هم خوب نیست و من بخاطر کارم هر روز چندین اداره میروم پیش رئیس و مدیر میبینم که حالش خوب نیست و حاضر نیست طرف را در اتاق راه بدهد یا سلام کند و جواب نمیدهد. و این همان علم زندگی کردن است که آقای مهندس در کنگره به ما یاد میدهد. اعتیاد به نظر من یک چیز کوچکی است ولی علم زندگی کردن ادامه دار است این مطالب را باید واقعا قدر بدانیم.
از آقای شوشتری بسیار سپاسگزارم از خدای خودم بسیار سپاسگزارم در دوران مصرف انسان ناسپاسی بودم و اصلا تشکر کردن بلد نبودم و همیشه ناسپاس بودم و آقای مهندس هم میگوید انسان ذاتا ناسپاس است نسبت به خدا مربی و معلمش و پدر مادر و همسرش یا انسان ذاتا حریص است. آقای مهندس از کلام الله برای ما صحبت میکند و من از بنیان کنگره تشکر میکنم. از همسرم که خیلی اذیتش کردم تشکر میکنم اخلاق خوبی نداشتم و الان هم در حال تزکیه هستم و همانطور که هستی در حال تغییر است. ما هم باید همیشه در حال تغییر باشیم و روز به روز عوض بشویم و حضرت علی در نهج البلاغه میگوید انسانی که امروزش با دیروزش یکسان باشد ضرر کرده است و ما باید با آموزشهایی که در کنگره میگیریم هر روز تغییر کنیم و من همیشه به رهجوهایم میگویم که با آموزشهایی که از کنگره میگیرید روز به روز بهتر شوید و به قول آقای مهدی صدیقی میگوید که یک روزی نیست آقای مهندس و کسی دیگر بیاید که به ما آموزش دهد و ما باید قدر بدانیم استفاده کنیم تزکیه و پالایش کنیم از همه شما دوستان کمک راهنمایان مرزبانان و ایجنت محترم سپاسگزاری میکنم. ممنون.
درباره این سایت